تورم
تورم يكي از موضوعات مهم در كشور ماست. همانگونه كه ميدانيد در ايران درصد تورم در سالهاي اخير بسيار زياد بوده است به طوري قيمتها در هر سال بسيار افزايش يافته و قدرت خريد مردم كم شده است. اين مقاله اطلاعات بيشتري درباره موضوع تورم ارائه ميدهد.
تورم چيست؟
تعريفهاي مختلفي از تورم وجود دارد که همه آنها تقريباً بيانگر يک موضوع هستند: تورم عبارت است از افزايش دائم و بي رويه سطح عمومي قيمت کالاها و خدمات که در نهايت به کاهش قدرت خريد و نابساماني اقتصادي ميشود.
انواع تورم
در نظريه هاى اقتصادى، تورم را به سه نوع تقسيم مى كنند:
1.تورم خزنده (آرام يا خفيف): به افزايش ملايم قيمتها گفته ميشود. در تورم خفيف, افزايش قيمت بين 1 تا 6 درصد، حداكثر 4 درصد يا بين 4 تا 8 درصد در سال ذكر شده است.
2.تورم شديد (تورم شتابان يا تازنده): در اين نوع تورم آهنگ افزايش قيمتها تند و سريع است. براى تورم شديد, 15 تا 25 درصد در سال را نوشته اند.
3.تورم بسيار شديد (تورم افسار گسيخته، فوق تورم و ابر تورم): اين نوع تورم شديدترين حالت تورم به شمار مى رود. معيار تورم بسيار شديد را 50 درصد در ماه يا دو برابر شدن قيمتها در مدت شش ماه و ... بيان داشته اند.
البته نمي توان نرخ ثابتي ارائه کرد زيرا اين مقادير با توجه به شرايط زماني و... عوض ميشوند. علاوه بر اين تقسيم بندي کلي ميتوان تورم را به دستههاي کوچکتري نيز تقسيم کرد:
1.تورم پنهان: در آن قيمت ثابت ولي کيفيت کمتر ميشود.
2.تورم خزنده: تورمي آرام و پيوسته است. معمولاً به علت افزايش تقاضا است. بعضي اقتصاددانان معتقند که محرکي براي افزايش درآمد است و بعضي ديگر معتقند که سبب کاهش قدرت خريد است (هر 25 سال 50%).
3.تورم رسمي: به علت افزايش عرضه پول از سوي دولت.
4.تورم ساختاري: به علت افزايش قيمتها به دليل وجود تقاضاي اضافي. در اين نوع تورم دستمزدها به دليل وجود فشار (کمبود) در برخي بخشها افزايش مييابد.اين نوع تورم در کشورهاي در حال پيشرفت زياد است.
5.تورم سرکش:افزايش سريع و بي حد و مرز قيمت ها. آثار تورم سركش عبارتند از (1) کاهش ارزش پول، (2) گسستگي روابط اقتصادي، و (3) فرو پاشي نظام اقتصاد. اين نوع تورم معمولاً پس از جنگها يا انقلابها رخ ميدهد مثل افزايش قيمت 2500% در آلمان در سال 1923.
6.تورم شتابان: افزايش سريع و شديد نرخ تورم. مثلاً وقتي دولت سعي کند بيکاري را پايينتر از حد طبيعي نگاه دارد، اين اقدام باعث افزايش تورم ميشود.
7.تورم مهار شده: تورمي است که به دليل وجود شرايط تورمي در کشور ايجاد شده است و در مقابل از افزايش آن جلوگير ي شده است. اين شرايط معمولاً از فزوني تقاضاي کل بر عرضه کل کالاها و خدمات پديد ميآيد که با فرض ثابت بودن ديگر شرايط به ازدياد قيمتها ميانجامد.
8.تورم فشار سود: تورمي که در آن تلاش سرمايه داران براي تصاحب سهم بزرگي از درآمد ملي منشأ تورم ميگردد.
9.تورم فشار هزينه: تورمي که مستقل از تقاضا صرفاً از افزايش هزينههاي توليد ناشي ميشود. مثال بارز چنين تورمي را در تمام کشورهاي صنعتي غرب پس از افزايش استثنايي بهاي نفت در سالهاي 1973 و 1978 ميتوان ديد. برخي اقتصاددانان معتقدند که متداولترين منبع تورم فشار هزينه قدرت اتحاديههاي کشوري است که اضافه دستمزدي بيش از افزايش بازدهي بدست ميآورند و اين خود در يک مارپيچ تورمي موجب افزايش قيمتها و متقابلاً تقاضا براي دستمزد بيشتر ميشود. منتقدان اين نظريه استدلال ميکنند که اگر اتحاديههاي کارگري هنگامي موفق به افزايش دستمزد شوند که سطح تقاضاي کل براي جبران آن به اندازه ي کافي افزايش نيافته باشد گرايش هايي در جهت افزايش بيکاري بوجود خواهد آمد که اثرات رکودي بر اقتصاد خواهد داشت. چنين فرايندي نمي تواند به طور نامحدود ادامه يابد و بنابراين تورم فشار هزينه يقيناً نمي تواند بيان کننده تورم مزمني باشد كه کشورهاي اروپاي غربي پس از جنگ جهاني دوم به آن دچار شدند. لذا افزايش قيمت را، در مرحله نخست، يا بايد حاصل تقاضاي اضافي يا حاصل بالا بردن کل تقاضاي پولي براي جلوگيري از بيکاري دانست.
10. تورم فشار تقاضا: تورم ناشي از فزوني تقاضاي کل نسبت به کل جريان کالا و خدمات ايجاد شده در اقتصاد که همه عوامل توليد را با ظرفيت کامل بکار گرفته باشد. هر گاه تقاضاي مصرفکنندگان دولت و بنگاهها براي کالاها و خدمات بر عرضه موجود فزوني گيرد قيمتها در اثر اين عدم تعادل افزايش خواهد يافت. در اصل افزايش قيمت بايد تقاضاي اضافي را از ميان بردارد و بار ديگر تعادل بر قرار سازد و براين اساس بايد براي گرايش مستمر به سوي تورم، که ويژگي بسياري از اقتصادهاي پس از جنگ شده است، توصيفي يافت. يکي از نظريههاي رايج در اين باره مازاد مستمر تقاضا را ناشي از سياست دولت ميداند. بنا بر اين نظريه در حالي که مصرف کنندگان و شرکتها به هنگام افزايش قيمتها تقاضاي خود را کاهش ميدهند، دولت به دليل توانايي اش در تأمين مالي مخارج خود از محل ايجاد پول، ميتواند ميزان مخارج خود را به ارزش واقعي حفظ کند يا حتي افزايش دهد. در نتيجه اين اقدام نه تنها ميل مستمر به تورم بوجود ميآيد بلکه سهم بخش دولتي از کل منابع موجود در اقتصاد نيز افزايش مييابد.
11. تورم اننقال تقاضا: نظريهاي عناصر تورم فشار تقاضا و فشار هزبنه را با هم ترکيب ميکند و تغيير در ساخت تقاضاي کل را دليل تورم ميشمارد. هر گاه اقتصاد دچار انعطاف ناپذيريهاي ساختاري باشد، گسترش برخي صنايع با افول برخي ديگر از صنايع همراه خواهد بود و عوامل توليد را به آساني نمي توان به بخشهاي توليدي انتقال داد. از اين رو براي جذب وسايل توليد به سوي صنايع در حال گسترش بايد قيمتهاي بالاتري پرداخت شود. در نتيجه کارگران بخشهاي افول يابنده خواستار دستمزدي برابر با کارگران ديگر بخشها ميشوند و ترکيب اين عوامل به تورم ميانجامد.
12. تورم فشار قيمت: نوعي تورم فشار هزينه که در اثر تحميل قيمتهاي بسيار گزاف از سوي صاحبکاران اقتصادي با هدف دستيابي به سودهاي کلان بدست ميآيد.
13. تورم فشار دستمزد: نوعي تورم فشار هزينه که سرچشمه فرايند تورم را فشار اتحاديه کارگري بر بازار کار ميداند. اين برداشت داراي طيف گستردهايست که در يک سوي آن اعمال قدرت انحصاري اتحاديههاي کارگري و الگوهاي قدرت چانه زني آنها بر پايه ي متغيرهاي اقتصادي قرار دارد و در سوي ديگر الگوهاي غير اقتصادي مبارزه جويي اين اتحاديه ها.
تورم يكي از موضوعات مهم در كشور ماست. همانگونه كه ميدانيد در ايران درصد تورم در سالهاي اخير بسيار زياد بوده است به طوري قيمتها در هر سال بسيار افزايش يافته و قدرت خريد مردم كم شده است. اين مقاله اطلاعات بيشتري درباره موضوع تورم ارائه ميدهد.
تورم چيست؟
تعريفهاي مختلفي از تورم وجود دارد که همه آنها تقريباً بيانگر يک موضوع هستند: تورم عبارت است از افزايش دائم و بي رويه سطح عمومي قيمت کالاها و خدمات که در نهايت به کاهش قدرت خريد و نابساماني اقتصادي ميشود.
انواع تورم
در نظريه هاى اقتصادى، تورم را به سه نوع تقسيم مى كنند:
1.تورم خزنده (آرام يا خفيف): به افزايش ملايم قيمتها گفته ميشود. در تورم خفيف, افزايش قيمت بين 1 تا 6 درصد، حداكثر 4 درصد يا بين 4 تا 8 درصد در سال ذكر شده است.
2.تورم شديد (تورم شتابان يا تازنده): در اين نوع تورم آهنگ افزايش قيمتها تند و سريع است. براى تورم شديد, 15 تا 25 درصد در سال را نوشته اند.
3.تورم بسيار شديد (تورم افسار گسيخته، فوق تورم و ابر تورم): اين نوع تورم شديدترين حالت تورم به شمار مى رود. معيار تورم بسيار شديد را 50 درصد در ماه يا دو برابر شدن قيمتها در مدت شش ماه و ... بيان داشته اند.
البته نمي توان نرخ ثابتي ارائه کرد زيرا اين مقادير با توجه به شرايط زماني و... عوض ميشوند. علاوه بر اين تقسيم بندي کلي ميتوان تورم را به دستههاي کوچکتري نيز تقسيم کرد:
1.تورم پنهان: در آن قيمت ثابت ولي کيفيت کمتر ميشود.
2.تورم خزنده: تورمي آرام و پيوسته است. معمولاً به علت افزايش تقاضا است. بعضي اقتصاددانان معتقند که محرکي براي افزايش درآمد است و بعضي ديگر معتقند که سبب کاهش قدرت خريد است (هر 25 سال 50%).
3.تورم رسمي: به علت افزايش عرضه پول از سوي دولت.
4.تورم ساختاري: به علت افزايش قيمتها به دليل وجود تقاضاي اضافي. در اين نوع تورم دستمزدها به دليل وجود فشار (کمبود) در برخي بخشها افزايش مييابد.اين نوع تورم در کشورهاي در حال پيشرفت زياد است.
5.تورم سرکش:افزايش سريع و بي حد و مرز قيمت ها. آثار تورم سركش عبارتند از (1) کاهش ارزش پول، (2) گسستگي روابط اقتصادي، و (3) فرو پاشي نظام اقتصاد. اين نوع تورم معمولاً پس از جنگها يا انقلابها رخ ميدهد مثل افزايش قيمت 2500% در آلمان در سال 1923.
6.تورم شتابان: افزايش سريع و شديد نرخ تورم. مثلاً وقتي دولت سعي کند بيکاري را پايينتر از حد طبيعي نگاه دارد، اين اقدام باعث افزايش تورم ميشود.
7.تورم مهار شده: تورمي است که به دليل وجود شرايط تورمي در کشور ايجاد شده است و در مقابل از افزايش آن جلوگير ي شده است. اين شرايط معمولاً از فزوني تقاضاي کل بر عرضه کل کالاها و خدمات پديد ميآيد که با فرض ثابت بودن ديگر شرايط به ازدياد قيمتها ميانجامد.
8.تورم فشار سود: تورمي که در آن تلاش سرمايه داران براي تصاحب سهم بزرگي از درآمد ملي منشأ تورم ميگردد.
9.تورم فشار هزينه: تورمي که مستقل از تقاضا صرفاً از افزايش هزينههاي توليد ناشي ميشود. مثال بارز چنين تورمي را در تمام کشورهاي صنعتي غرب پس از افزايش استثنايي بهاي نفت در سالهاي 1973 و 1978 ميتوان ديد. برخي اقتصاددانان معتقدند که متداولترين منبع تورم فشار هزينه قدرت اتحاديههاي کشوري است که اضافه دستمزدي بيش از افزايش بازدهي بدست ميآورند و اين خود در يک مارپيچ تورمي موجب افزايش قيمتها و متقابلاً تقاضا براي دستمزد بيشتر ميشود. منتقدان اين نظريه استدلال ميکنند که اگر اتحاديههاي کارگري هنگامي موفق به افزايش دستمزد شوند که سطح تقاضاي کل براي جبران آن به اندازه ي کافي افزايش نيافته باشد گرايش هايي در جهت افزايش بيکاري بوجود خواهد آمد که اثرات رکودي بر اقتصاد خواهد داشت. چنين فرايندي نمي تواند به طور نامحدود ادامه يابد و بنابراين تورم فشار هزينه يقيناً نمي تواند بيان کننده تورم مزمني باشد كه کشورهاي اروپاي غربي پس از جنگ جهاني دوم به آن دچار شدند. لذا افزايش قيمت را، در مرحله نخست، يا بايد حاصل تقاضاي اضافي يا حاصل بالا بردن کل تقاضاي پولي براي جلوگيري از بيکاري دانست.
10. تورم فشار تقاضا: تورم ناشي از فزوني تقاضاي کل نسبت به کل جريان کالا و خدمات ايجاد شده در اقتصاد که همه عوامل توليد را با ظرفيت کامل بکار گرفته باشد. هر گاه تقاضاي مصرفکنندگان دولت و بنگاهها براي کالاها و خدمات بر عرضه موجود فزوني گيرد قيمتها در اثر اين عدم تعادل افزايش خواهد يافت. در اصل افزايش قيمت بايد تقاضاي اضافي را از ميان بردارد و بار ديگر تعادل بر قرار سازد و براين اساس بايد براي گرايش مستمر به سوي تورم، که ويژگي بسياري از اقتصادهاي پس از جنگ شده است، توصيفي يافت. يکي از نظريههاي رايج در اين باره مازاد مستمر تقاضا را ناشي از سياست دولت ميداند. بنا بر اين نظريه در حالي که مصرف کنندگان و شرکتها به هنگام افزايش قيمتها تقاضاي خود را کاهش ميدهند، دولت به دليل توانايي اش در تأمين مالي مخارج خود از محل ايجاد پول، ميتواند ميزان مخارج خود را به ارزش واقعي حفظ کند يا حتي افزايش دهد. در نتيجه اين اقدام نه تنها ميل مستمر به تورم بوجود ميآيد بلکه سهم بخش دولتي از کل منابع موجود در اقتصاد نيز افزايش مييابد.
11. تورم اننقال تقاضا: نظريهاي عناصر تورم فشار تقاضا و فشار هزبنه را با هم ترکيب ميکند و تغيير در ساخت تقاضاي کل را دليل تورم ميشمارد. هر گاه اقتصاد دچار انعطاف ناپذيريهاي ساختاري باشد، گسترش برخي صنايع با افول برخي ديگر از صنايع همراه خواهد بود و عوامل توليد را به آساني نمي توان به بخشهاي توليدي انتقال داد. از اين رو براي جذب وسايل توليد به سوي صنايع در حال گسترش بايد قيمتهاي بالاتري پرداخت شود. در نتيجه کارگران بخشهاي افول يابنده خواستار دستمزدي برابر با کارگران ديگر بخشها ميشوند و ترکيب اين عوامل به تورم ميانجامد.
12. تورم فشار قيمت: نوعي تورم فشار هزينه که در اثر تحميل قيمتهاي بسيار گزاف از سوي صاحبکاران اقتصادي با هدف دستيابي به سودهاي کلان بدست ميآيد.
13. تورم فشار دستمزد: نوعي تورم فشار هزينه که سرچشمه فرايند تورم را فشار اتحاديه کارگري بر بازار کار ميداند. اين برداشت داراي طيف گستردهايست که در يک سوي آن اعمال قدرت انحصاري اتحاديههاي کارگري و الگوهاي قدرت چانه زني آنها بر پايه ي متغيرهاي اقتصادي قرار دارد و در سوي ديگر الگوهاي غير اقتصادي مبارزه جويي اين اتحاديه ها.
0 دیدگاه