عمري که اجل در عقبش مي تازد / هرکس که غم و غصه خورد مي بازد / پس غصه و اندوه مخور اي عاقل / دنيا بدمي کار تو را مي سازد / يا علي از تو مدد مولاي درويشان
آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند / آنکس که بداند و نداند که بداند بيدار کنيدش که بسى خفته نماند / آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خويش به منزل برساند / آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن / هـمه ساله حج نمودن ، سفر حجاز کردن
ز مـديـنـه تـا بـه کـعـبـه سر و پا برهنه رفتن / دو لب از براي لبّيک به وظيفه باز کردن
بـه مـسـاجـد و مـعـابـد هـمـه اعتکاف جستن / ز مـلاهـي و مـنـاهي هـمه احـتراز کردن
شـب جـمـعـه هـا نـخفتن به خداي راز گفتن/ ز وجــود بـي نـيـازش طـلـب نـيـاز کردن
بـه خـدا کـه هـيـچ کس را ثمر آن قدر نباشد / کـه بـه روي نـا امـيـدي در بسته باز کردن
آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند / آنکس که بداند و نداند که بداند بيدار کنيدش که بسى خفته نماند / آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خويش به منزل برساند / آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن / هـمه ساله حج نمودن ، سفر حجاز کردن
ز مـديـنـه تـا بـه کـعـبـه سر و پا برهنه رفتن / دو لب از براي لبّيک به وظيفه باز کردن
بـه مـسـاجـد و مـعـابـد هـمـه اعتکاف جستن / ز مـلاهـي و مـنـاهي هـمه احـتراز کردن
شـب جـمـعـه هـا نـخفتن به خداي راز گفتن/ ز وجــود بـي نـيـازش طـلـب نـيـاز کردن
بـه خـدا کـه هـيـچ کس را ثمر آن قدر نباشد / کـه بـه روي نـا امـيـدي در بسته باز کردن
0 دیدگاه