در سال هزار و سیصد و سی و هفت در رفسنجان برايم خواستگاري کردند؛ دختر حجت‌الاسلام آسيد محمد صادق مرعشي که اسناد رسمي داشتند و از تحصيلات حوزوي بهره‌مند بودند. همسرم از خانواده‌اي است

روحاني، از فاميل بزرگ مرعشي و نوه حضرت آيت ا... سيد کاظم طباطبائي يزدي صاحب کتاب عروة الوثقي که جايگاه معتبري در همه حوزه‌ها دارد. ثمره اين ازدواج پنج فرزند به ترتيب:(فاطمه، محسن،
فائزه، مهدي، ياسر) هستند.دخترانم با پسران آقاي لاهوتي که يکي پزشک و ديگري دندانپزشک است، ازدواج کردند که قرار اين ازدواج در آخرين زندان ,زندان اوين که در آنجا هم زندان بوديم ,گذاشته شد.
خانواده من وارد سياست نشدند. دخترانم يکي وارد کار ورزش و ديگري وارد بنياد بيماران خاص شدند. پسرانم، محسن که در اروپا جزو انجمن اسلامي بود که زمينه سياسي داشت. به ايران آمد، مشغول کار در
موشک‌سازي شد. رشته‌اش مربوط به بدنه موشک‌سازي بود و به همين خاطر تحصيلش را نيمه‌کاره رها کرد و آمد. چون به او نياز داشتيم. کارش مخفي بود و بعد به بازرسي رئيس جمهوري آمد که آنهم کاري مخفي
بود. کسي را مي‌خواستيم که از اطلاعات سوء استفاده نکند. بعد به مترو رفت که الان هم هست. مهدي به صنعت علاقه داشت و فهميد که وضع ما در دريا ضعيف است. صنايع دريايي ما خيلي ضعيف بود. او
دنبال سکوسازي و لوله‌هاي کف آب و حفاري در دريا رفت که وابسته بوديم. آخرش به پارس جنوبي و عسلويه رسيد و الان به CNG رفت که براي صرفه‌جويي و محيط‌زيست خوب است. ياسر هم با آقاي فروزش
وزير سابق جهاد سازندگي درباره خود کفايي پنير کار مي‌کرد.
آن موقع مشکل ما در کشور اين بود که کسي دنبال صنايع تبديلي نمي‌رفت. دامداران مشکل داشتند و پنير هم وارداتي بود. مشاور وزير بود، ولي اين سمت براي راه‌اندازي کارش بود. الان هم در دفتر من در مرکز
تحقيقات است. پس بچه‌هاي ما در کار سياست نيامدند. اما حُسن يا اشکالي وجود دارد که خيلي بي‌رودربايستي برخورد مي‌کنند. مخفي‌کاري و رياکاري نمي‌کنند و هر چه هستند، نشان مي‌دهند. در کارهايي که به
آنها مربوط نيست دخالت مي‌کنند. اين روش در جامعه ما باب نيست. به معناي مصطلح وارد سياست نشدند، ولي وارد ميدان شدند. البته يک بحث اساسي دارم که مي‌توانستم جلويشان را بگيرم که معلم شويد و يا درس
بخوانيد و اينکه پسر رئيس‌جمهور هستيد، برايتان بس است. اگر اين تفکر عام شود، بچه‌هاي شخصيت‌ها نمي‌توانند کار کنند که نوعاً دلسوز هستند. فرهنگ درستي نيست. البته شايد بعضي‌ها سوء استفاده کنند. شايد
بعضي‌ها راضي باشند که بچه‌هايشان هيچ کاري نکنند و ناني بخورند و بگردند. چرا بايد اين گونه باشند؟ حداقل بايد مثل مردم عادي کار کنند. جرمشان اين است که پدرشان مسئوليت بالايي دارد. هر مديري در
سطح خود مي‌تواند اين مشکل را داشته باشد. آن طرفش هم سخت است. دستشان به خاطر قدرت باز باشد و سوء استفاده کنند، که نقطه فسادانگيزي است. خودم مواظبت مي‌کردم که آلوده نشوند. ضمن اينکه
نمي‌خواستم جلويشان را بگيرم که براي مملکت کار نکنند. دلم براي مملکت مي‌سوزد و هر کسي که کار مي‌کند، خوشم مي‌آيد. مثلاً در ورزش بانوان شايد کسي جز فائزه من نمي‌توانست اين طلسم را بشکند. همين
بنياد بيماري‌هاي خاص ده پانزده سال است دارد کار مي‌کند، ولي هنوز در کشور فاجعه است. بيماري‌هاي بد هموفيلي، تالاسمي، سرطان و کليوي متولي مشخص نداشتند.
در خانواده ما هيچ چيز تحميلي نيست. در مورد خود من هم نبود. هميشه با انتخاب و آزادي کار کرديم. گاهي پدرم سخت‌گيري‌هايي مي‌کرد. ما سخت‌گيري نمي‌کنيم که بچه‌ها چه شغلي انتخاب مي‌کنند. البته تا
حدي که کار بدي نکنند و مباح و عادي باشد. از دور مواظبم که مسايل ديني و عقايد و اعمال عبادي را رها نکنند. مثلاً به گونه‌اي ترتيب مي‌دهم که صبح‌ها براي نماز بيدار شوند. اما سعي مي‌کنم خودشان انتخاب
کنند. احتياجي به اوقات‌تلخي نداريم که فضاي عاطفي خانواده را بهم بزنيم. مي‌دانند که اگر خلافي از آنها ببينم، نمي‌گذرم. اينکه چگونه جبران کنند، بستگي به شرايط من دارد. لذا مجموعه‌اي داريم که هم مواظبت
مرئي و غيرمرئي در آن هست و هم آزاد مي‌شوند و هر کاري که مي‌خواهند , ولو با سليقه من نسازد , دنبال مي‌کنند. مثلاً دلم مي‌خواست يکي از بچه‌هايم طلبه شود. اما آنها انتخاب نکردند و من هم نگفتم حتماً
برويد طلبه شويد‌. معمولاً روحانيون معروف يکي از بچه‌هايشان را طلبه مي‌کنند تا وارث آنها در آن بخش باشند. من به خودشان واگذار کردم.

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati