سه شنبه 15 بهمن 1387 - ساعت 08:28شماره خبر: 100898075751با كاظم احمدزاده درباره حضور چندين سالهاش در تلويزيون
هنر مجري حرف نزدن است
جام جم آنلاين: كاظم احمدزاده براي مردم چهرهاي آشنا است. او حدود 15 سال است كه به عنوان مجري در تلويزيون فعاليت دارد. احمدزاده پس از سالها كار در رسانه و تهيه برنامههاي اجتماعي نظراتي متفاوت درباره برنامههاي زنده و اجتماعي تلويزيون و نوع اجراي اين گونه برنامهها دارد.
احمدزاده طي سالها كار در رسانه به عنوان مجري برنامههاي مذهبي هم شناخته شده است. با او به گفتگو نشستيم تا تجربيات او را در زمينههاي مختلف برنامهسازي و اجرا بشنويم.
از مو سپيد كردن در رسانه چه احساسي داريد؟
خيلي خوب است هم براي مخاطب و هم براي خودم. اين سفيدي مو تجربه، پختگي، سختيها و سستيهايي نشان ميدهد كه مجري پشتسر گذاشته است. همين براي مخاطب هم لذتبخش است چون احساس ميكند با مجرياي روبهروست كه در كار خودش تجربيات زيادي دارد. مو سپيد كردن من در رسانه نشان ميدهد با مخاطبم زندگي كردهام، همچنان كه او پير و شكسته شده است من هم پير و شكسته شدهام. مخاطب من هرگز تصور نميكند كه غبار گذشت زمان بر چهره او نشسته است، اما من تغييري نكردهام. موي سپيد بعد معنوي هم دارد. بيشتر برنامههايي كه من اجرا كرده و ميكنم زنده است، بنابراين نفس به نفس مخاطب پيش آمدهام. اگر پايم شكست با پاي شكسته آمدم و برنامه اجرا كردهام. اگر به سفر رفتم او متوجه اين سفر شد و... هميشه براي مخاطبم زنده و واقعي بودهام.
گفتيد مخاطب با شما گذشت زمان را احساس كرده است آيا شما از ابتدا تصميم داشتيد براي مخاطبان يك دوره خاص اجرا داشته باشيد؟
طبيعتا بايد براي يك دوره خاص باشد. مردم يك دوره هستند كه احمدزاده را به عنوان مجري با ويژگيهاي خاص خود ميشناسند. مخاطب جواني كه تازه بيننده برنامههاي من شده، احمدزادهاي را ميشناسد كه اكنون ميبيند، با همين موي سپيد اما خاطرهاي از من ندارد؛ البته ادبيات گفتاري من براي همه مخاطبانم در همه دورهها يكسان است. شايد اين نوع اجرا به نظر برخي خوب نباشد و بهتر باشد كه هرچند وقت يك بار سبك اجرايم عوض شود، اما ترجيح دادهام ادبيات و نوع اجرايم يكسان و بدون تغيير بماند. البته در برخي برنامهها بايد به عنوان مجري بازيگر حاضر ميشدم كه در اين گونه برنامهها نوع حضورم متفاوت از زماني است كه به تنهايي اجرا دارم.
فكر ميكنيد جوانان امروز مانند جوانهاي 15 سال پيش با نوع اجراي شما ارتباط برقرار ميكنند؟
در گونه برنامههايي كه من اجرا ميكنم بله، ارتباط برقرار ميكند. ادبيات گفتاري گاهي شكل عمومي به خود ميگيرد و همه از آن استفاده ميكنند، اما گاهي برنامه تخصصي ميشود و مجري بايد از ادبيات تخصصي استفاده كند. با همه اينها يك مجري بايد از ادغام ادبيات عام و ادبيات تخصصي به گفتاري دست پيدا كند كه همه مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.
كاري كه من ميخواستم در رسانه به سرانجام برسانم اين بود از ادبياتي استفاده كنم كه براي همه جذاب و قابل فهم باشد، هم مخاطب خاص با آن ارتباط برقرار كند و هم عموم مخاطبان از آن استفاده كنند. من از ابتداي ورودم به رسانه، تكليفم را روشن كردم. براي من آسيبهاي اجتماعي مهم هستند و علاقهمندم آنها را در برنامههاي اجتماعي بازگو كنم. بيان معضلات اجتماعي به ادبيات پيچيده نياز ندارد. هميشه گفتهام مجري و اهل رسانه نبايد سخت صحبت كند. من بايد در يك پلاتوي كوتاه به بيننده بگويم چه كاري درست است و چه كارهايي آسيبرسان هستند. در زمان كمي كه من به عنوان مجري در اختيار دارم نبايد مخاطب را اذيت كنم، بلكه بايد با سادهترين كلمات و جملات مستقيم بروم سر اصل مطلب و از زيادهگويي و پيچيدهگويي پرهيز كنم.
به عنوان مجري، متن برنامه شما را پيش ميبرد و به شما خط ميدهد يا خودتان مسير برنامه را مشخص ميكنيد؟
معمولا برنامههايي اجرا ميكنم كه تهيه كننده آنها هم خودم باشم و خط و مسير برنامه را خودم مشخص كنم و اگر تاكنون در برنامهاي حضور يافتهام كه تهيهكننده فرد ديگري بوده، نويسنده برايم نقطه آغاز و پايان برنامه را مشخص كرده و گفتار برنامه را به خود من سپرده است.
زماني كه شما وارد رسانه شديد مردم خيلي خوب با شما ارتباط برقرار كردند. اين ارتباط به دليل نوع اجراي شما بود كه مردم را با شما همراه كرد و اين همراهي 15 سال است كه همچنان ادامه دارد. نوع برنامه يا تعريف جديد شبكههايي كه در آن زمان راهاندازي شد يا تواناييهاي خود شما بود كه اين موفقيت را نصيب شما كرد؟
فكر ميكنم همه اينها بايد از يكديگر تفكيك شود. اولين موضوع كه بايد به آن اشاره كنم شرايط روز بود. تا آن زمان مجريهايي كه همه استادان من هستند و بايد قدردان زحمتهاي آنها بود مجري پخش بودند. براي آنها كارشان چنين تعريف شده بود كه مابين برنامهها بيايند و برنامه بعدي را معرفي كنند، اما با راهاندازي شبكه 5 مديران شبكه براي مجريان پخش، اجراي جديدي تعريف كردند. قرار شد مجري پخش پيامدهنده باشد و ديگر مثل سابق فقط ثابت مقابل دوربين نايستد به صورتي كه فقط نيمتنه او ديده شود و پشت سرش هم تصويري از گل يا طبيعت باشد در شبكه 5 قرار شد مجري برنامه زنده يا همان پخش مثلا از كلبهاي بيرون بيايد با 4 دوربين هماهنگ باشد و يك موضوع را به عنوان اصل برنامه از ابتداي روز تا انتهاي شب دنبال كند. گاهي اوقات مخاطبان اين گونه برنامهها را به خاطر مجري يا مجريان و نوع اجراي آنان پيگيري ميكردند. در واقع ساختارشكني در برنامههاي زنده بود كه مردم را جذب كرد. بجرات ميتوانم بگويم با راهاندازي شبكه تهران، ساختارشكني در همه شبكههاي تلويزيون آغاز شد. چنين نيست كه آنها پيش از اين نميخواستند اين تغييرات را آغاز كنند، بلكه آنها ميخواستند يك نفر پا پيش بگذارد و شروع كند كه اين كار را شبكه تهران انجام داد. يك مولفه ديگر اجراي دو نفره بود كه من با همكاران متعددي اين كار را شروع كرديم. مثلا يك مجري شاد و شوخ و تيپ من كه يك آدم آرام را تداعي ميكرد و در ظاهر هيچ سنخيتي با هم نداشتيم، بلكه تضاد هم داشتيم. اين امر باعث شد بينندگان زيادي جذب برنامه ما شوند.
اجراي دو نفره با ساختاري كه گفتيد، پيشنهاد چه كسي بود؟
شبكه تهران با مديران و دستاندركارانش و با تعريفي كه از سوي سازمان شده بود، بايد شكل جديد و بديعي از برنامهسازي و پخش آنها را ارائه ميكرد. آقاي مفيد مدير شبكه، آقاي حسينخاني مديريت توليد و ناظر كيفي برنامههاي شبكه، آقايان فردرو و سبحاني و چند تن ديگر از همكاران را به عنوان تهيهكنندگان و كارگردانان و حقير به عنوان مجري با كمك همكارانم اين مهم انجام شد.
فكر ميكنم دورهاي كه شما به تلويزيون آمديد دوره خوبي بود. تعداد زيادي مجري به شبكههاي مختلف تلويزيون وارد شدند كه برخي از آنها توانستند تاكنون به عنوان بهترين مجريان باقي بمانند، اما اكنون ديگر آن دوره طلايي تمام شده است و مجريان بيشتر به سمت معمولي شدن حركت ميكنند. به نظر شما چرا آن دوره طلايي ديگر تكرار نشد؟
اجازه بفرماييد با شما مخالفت كنم؛ زيرا همواره رسانه تلويزيون بخصوص پس از تاسيس شبكههاي نسل دوم و نياز به مجريان توانمند بالاخص در ميان جوانان، مجريان بسيار خوبي را به خدمت گرفته است. تصور ميكنم هنوز هم ميتوان در برخي برنامههاي شبكهها نيروها و مجريان توانمندي ديد كه مورد توجه و مقبول مخاطبان هستند؛ اما در پارهاي موارد هم حقيقتا نگاه مسوولان و تصميمات مبتني بر سلايق نهچندان معقول ايشان در برخي برنامه با بهكارگيري عزيزاني به عنوان مجري حيرتآور است. اجراي برنامهاي تلويزيون داراي شان است.
يك مجري بايد از ادغام ادبيات عام و ادبيات تخصصي به گفتاري دست پيدا كند كه همه مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار كنندمتاسفانه چنين مصاديقي كه بعضا در برنامههاي تلويزيون ديده ميشوند، يادآور حكايت سلطان و بينواست. سلطان شخص بينوايي را ديد و رحمش آمد و گفت اي بنده خدا دو سه دينار زر ميخواهي يا درازگوشي يا دو سه گوسفند يا باغي يا اجراي برنامهاي تا به زحمت نيفتي و از اين وضع خلاصي يابي؟ شخص بينوا گفت زر بده تا در ميان بندم و بر دراز گوش بنشينم و گوسفندان از پيش گيرم و به باغ روم و اجرايي كنم و به دولت تو باقي عمر بياسايم و سلطان را خوش آمد و فرمود چنين كنند. واقعا در بعضي موارد چنين شائبهاي بهوجود ميآيد كه در اجرا هيچ ندارند، در اجرا طالب بسيارند.
با تجربياتي كه در اين سالها به دست آوردهايد، ديدگاه شما از رسانه موفق چيست؟
رسانهاي كه بتواند در جامعه موج ايجاد كند، رسانهاي كه بتواند اعتماد مردم را به خود جلب كند و عموم مردم باور كنند كه رسانه طرفدار آنهاست.
امروزه رسانهها با سلايق مختلف روبهرو است. آيا رسانه پرطرفداري مانند تلويزيون در يك زمان بايد پاسخگوي همه سلايق باشد و همه را راضي كند؟
اين اتفاق هيچگاه نميتواند رخ دهد و نبايد اينچنين توقعي از رسانه داشت. به همين دليل است كه تلويزيونها در سراسر دنيا شبكههاي خود را گسترش ميدهند تا بتوانند طيفهاي بيشتري از مخاطبان را جذب كنند. در كشور ما با توجه به همه مسائلي كه رسانه با آن روبهرو است بهترين راه موفقيت تلويزيون اين است كه در همه برنامهها تعادل حفظ شود. اين طور نباشد كه مثلا در دورهاي اصلا موسيقي در صدا و سيما وجود نداشته باشد و در دوره ديگر به شكل افراطي شنيده شود يا گاهي همه برنامهها جدي و خشك باشند و در زماني ديگر همه شبكهها و برنامهها بي دليل پر شوند از خنده و شوخي. در همه دورهها بايد حد تعادل حفظ شود تا مخاطب دچار چندگانگي نشود و بتواند اعتماد خود را به رسانه حفظ كند. به نظر من، هدايت فكري درست ميتواند اين تعادل را به وجود آورد. من فكر ميكنم بزرگترين آسيب را سليقهاي عمل كردن به رسانه ما وارد ميكند. مديران رسانه بايد مجري تفكرات و سياستهاي اصلي رسانه باشند، نه اين كه نوع سليقه خود را در رسانه يا حوزهاي كه تحت مديريت آنهاست، اجرا كنند. سليقه با مديريت، 2 مقوله است. اگر مديري ترجيح ميدهد در يك برنامه پربيننده و زنده خود به جاي استفاده از يك مجري خبره و آگاه از يك جوان كمسني كه در يك سريال تلويزيوني موفق ظاهر شده است استفاده كند و او را مقابل يكي از مسوولان بلندپايه كشور قرار دهد و از او بخواهد با وي كه جاي پدر بزرگ مجري جوان است به گفتگو بنشيند، مخصوصا درباره مسائل كلان جامعه نه موضوع نوجوانان، اين مديريت اعمال سليقه است كه اعتبار رسانه را هم از ميان ميبرد. من با ورود نسل جوان به رسانه مخالف نيستم، بلكه برخي از اينها مانند فرزندان من و شاگردان من هستند و خودم هم ايشان را تشويق كرده و ميكنم اما معتقدم آنها بايد پله پله پيش بيايند. آزمون و خطاها را كم كم طي كنند تا به پختگي برسند.
مجريگري يك حرفه است، اما ميبينيم سالهاست بازيگران هم به عرصه اجرا وارد شدهاند. در صورتي كه اجرا يك تخصص است و بازيگر كه براي مخاطب جذابيت دارد نميتواند اجراي قابل قبول و مناسبي داشته باشد. نظر شما چيست؟
در ميان بازيگران بويژه افرادي كه مطالعه و بيان خوبي دارد، اجراهاي قابل قبول بلكه بسيار خوبي وجود داشته و دارد كه نيازي به داوري امثال بنده ندارند؛ اما در پارهاي موارد هم بازيگران عزيزي كه در حرفه خود بسيار خوب بودهاند در اجراي برنامه تلويزيوني انصافا ضعيف و ناتوان جلوه كردهاند كه وظيفه رسانه است؛ در صورت عدم مقبوليت و توان ايشان و نزد مخاطبان صرفا به بهانه بازيگر بودن ايشان متحمل آنان نشود.
به هر حال يك فرمول ساده دارد و آن اين كه مجري برنامه بايد توان اجراي برنامه با اتكاء به اطلاعات، دانش و تخصص و تجربه خود متناسب با برنامه مربوطه را داشته باشد. سادهتر بگويم يك خلبان هم ميتواند برنامه اجرا كند، مشروط بر اين كه ويژگي ياد شده را دارا باشد و بالعكس، يك مجري هم ميتواند خلباني كند، مشروط به اين كه توان و دانش و تجربه خلبان را داشته باشد. در اين صورت اهميتي ندارد كه چه كسي چه مشاغلي دارد و چكاره است، بلكه همه حرف ما اين است كه اجرا تخصص است و مجري متخصص و صرف حرف زدن موجب نميشود كه شخصي را مجري قلمداد كنند، بلكه يكي از هنرهاي مجريان اتفاقا حرف نزدن است. بد نيست به يك نمونه خوب از اجرا كه متضمن موارد فوق است اشاره كنم. دوست عزيزم عادل فردوسيپور كه با وجود بينقص بودن وي در حيطه اجرا و تهيه برنامه 90 يا حداقل كم نقص بودن آن كه خيل عظيمي از مخاطبان بويژه جوانان وي را موفق ميدانند، اما نه خودش ميپذيرد، نه عاقلانه است كه اجراي برنامههاي غير فوتبالي يا مثلا برنامهاي مربوط به آشپزي را به وي واگذار كنند؛ چه رسد به اين كه از وي بخواهد در يك مسابقه كشتي كه هزاران نفر بيننده دارد داوري كند يا خود يكي از مسابقهدهندگان باشد.
حرف آخر؟
عام نادان پريشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهيزگار
كان به نابينايي از راه اوفتاد
و اين دو چشمش بود و در چاه اوفتاد
در اين زمينه مسووليت خواص اعم از مسوولان ارشد و مديران و متخصصان و دانايان در بهرهگيري از نيروها بخصوص مجريان متناسب با برنامههاي سازمان بسيار بيشتر از سايرين است.
وقوف مديران و همكاران عزيز رسانه بر تخصصي بودن اجراي برنامههاي تلويزيون مسلما افق روشنتري پيش روي همه خواهد گذاشت.
طاهره آشياني
راستي اين هم عکس اقاي احمد زاده در جبهه است. دومين نفر افراد نشسته
هنر مجري حرف نزدن است
جام جم آنلاين: كاظم احمدزاده براي مردم چهرهاي آشنا است. او حدود 15 سال است كه به عنوان مجري در تلويزيون فعاليت دارد. احمدزاده پس از سالها كار در رسانه و تهيه برنامههاي اجتماعي نظراتي متفاوت درباره برنامههاي زنده و اجتماعي تلويزيون و نوع اجراي اين گونه برنامهها دارد.
احمدزاده طي سالها كار در رسانه به عنوان مجري برنامههاي مذهبي هم شناخته شده است. با او به گفتگو نشستيم تا تجربيات او را در زمينههاي مختلف برنامهسازي و اجرا بشنويم.
از مو سپيد كردن در رسانه چه احساسي داريد؟
خيلي خوب است هم براي مخاطب و هم براي خودم. اين سفيدي مو تجربه، پختگي، سختيها و سستيهايي نشان ميدهد كه مجري پشتسر گذاشته است. همين براي مخاطب هم لذتبخش است چون احساس ميكند با مجرياي روبهروست كه در كار خودش تجربيات زيادي دارد. مو سپيد كردن من در رسانه نشان ميدهد با مخاطبم زندگي كردهام، همچنان كه او پير و شكسته شده است من هم پير و شكسته شدهام. مخاطب من هرگز تصور نميكند كه غبار گذشت زمان بر چهره او نشسته است، اما من تغييري نكردهام. موي سپيد بعد معنوي هم دارد. بيشتر برنامههايي كه من اجرا كرده و ميكنم زنده است، بنابراين نفس به نفس مخاطب پيش آمدهام. اگر پايم شكست با پاي شكسته آمدم و برنامه اجرا كردهام. اگر به سفر رفتم او متوجه اين سفر شد و... هميشه براي مخاطبم زنده و واقعي بودهام.
گفتيد مخاطب با شما گذشت زمان را احساس كرده است آيا شما از ابتدا تصميم داشتيد براي مخاطبان يك دوره خاص اجرا داشته باشيد؟
طبيعتا بايد براي يك دوره خاص باشد. مردم يك دوره هستند كه احمدزاده را به عنوان مجري با ويژگيهاي خاص خود ميشناسند. مخاطب جواني كه تازه بيننده برنامههاي من شده، احمدزادهاي را ميشناسد كه اكنون ميبيند، با همين موي سپيد اما خاطرهاي از من ندارد؛ البته ادبيات گفتاري من براي همه مخاطبانم در همه دورهها يكسان است. شايد اين نوع اجرا به نظر برخي خوب نباشد و بهتر باشد كه هرچند وقت يك بار سبك اجرايم عوض شود، اما ترجيح دادهام ادبيات و نوع اجرايم يكسان و بدون تغيير بماند. البته در برخي برنامهها بايد به عنوان مجري بازيگر حاضر ميشدم كه در اين گونه برنامهها نوع حضورم متفاوت از زماني است كه به تنهايي اجرا دارم.
فكر ميكنيد جوانان امروز مانند جوانهاي 15 سال پيش با نوع اجراي شما ارتباط برقرار ميكنند؟
در گونه برنامههايي كه من اجرا ميكنم بله، ارتباط برقرار ميكند. ادبيات گفتاري گاهي شكل عمومي به خود ميگيرد و همه از آن استفاده ميكنند، اما گاهي برنامه تخصصي ميشود و مجري بايد از ادبيات تخصصي استفاده كند. با همه اينها يك مجري بايد از ادغام ادبيات عام و ادبيات تخصصي به گفتاري دست پيدا كند كه همه مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.
كاري كه من ميخواستم در رسانه به سرانجام برسانم اين بود از ادبياتي استفاده كنم كه براي همه جذاب و قابل فهم باشد، هم مخاطب خاص با آن ارتباط برقرار كند و هم عموم مخاطبان از آن استفاده كنند. من از ابتداي ورودم به رسانه، تكليفم را روشن كردم. براي من آسيبهاي اجتماعي مهم هستند و علاقهمندم آنها را در برنامههاي اجتماعي بازگو كنم. بيان معضلات اجتماعي به ادبيات پيچيده نياز ندارد. هميشه گفتهام مجري و اهل رسانه نبايد سخت صحبت كند. من بايد در يك پلاتوي كوتاه به بيننده بگويم چه كاري درست است و چه كارهايي آسيبرسان هستند. در زمان كمي كه من به عنوان مجري در اختيار دارم نبايد مخاطب را اذيت كنم، بلكه بايد با سادهترين كلمات و جملات مستقيم بروم سر اصل مطلب و از زيادهگويي و پيچيدهگويي پرهيز كنم.
به عنوان مجري، متن برنامه شما را پيش ميبرد و به شما خط ميدهد يا خودتان مسير برنامه را مشخص ميكنيد؟
معمولا برنامههايي اجرا ميكنم كه تهيه كننده آنها هم خودم باشم و خط و مسير برنامه را خودم مشخص كنم و اگر تاكنون در برنامهاي حضور يافتهام كه تهيهكننده فرد ديگري بوده، نويسنده برايم نقطه آغاز و پايان برنامه را مشخص كرده و گفتار برنامه را به خود من سپرده است.
زماني كه شما وارد رسانه شديد مردم خيلي خوب با شما ارتباط برقرار كردند. اين ارتباط به دليل نوع اجراي شما بود كه مردم را با شما همراه كرد و اين همراهي 15 سال است كه همچنان ادامه دارد. نوع برنامه يا تعريف جديد شبكههايي كه در آن زمان راهاندازي شد يا تواناييهاي خود شما بود كه اين موفقيت را نصيب شما كرد؟
فكر ميكنم همه اينها بايد از يكديگر تفكيك شود. اولين موضوع كه بايد به آن اشاره كنم شرايط روز بود. تا آن زمان مجريهايي كه همه استادان من هستند و بايد قدردان زحمتهاي آنها بود مجري پخش بودند. براي آنها كارشان چنين تعريف شده بود كه مابين برنامهها بيايند و برنامه بعدي را معرفي كنند، اما با راهاندازي شبكه 5 مديران شبكه براي مجريان پخش، اجراي جديدي تعريف كردند. قرار شد مجري پخش پيامدهنده باشد و ديگر مثل سابق فقط ثابت مقابل دوربين نايستد به صورتي كه فقط نيمتنه او ديده شود و پشت سرش هم تصويري از گل يا طبيعت باشد در شبكه 5 قرار شد مجري برنامه زنده يا همان پخش مثلا از كلبهاي بيرون بيايد با 4 دوربين هماهنگ باشد و يك موضوع را به عنوان اصل برنامه از ابتداي روز تا انتهاي شب دنبال كند. گاهي اوقات مخاطبان اين گونه برنامهها را به خاطر مجري يا مجريان و نوع اجراي آنان پيگيري ميكردند. در واقع ساختارشكني در برنامههاي زنده بود كه مردم را جذب كرد. بجرات ميتوانم بگويم با راهاندازي شبكه تهران، ساختارشكني در همه شبكههاي تلويزيون آغاز شد. چنين نيست كه آنها پيش از اين نميخواستند اين تغييرات را آغاز كنند، بلكه آنها ميخواستند يك نفر پا پيش بگذارد و شروع كند كه اين كار را شبكه تهران انجام داد. يك مولفه ديگر اجراي دو نفره بود كه من با همكاران متعددي اين كار را شروع كرديم. مثلا يك مجري شاد و شوخ و تيپ من كه يك آدم آرام را تداعي ميكرد و در ظاهر هيچ سنخيتي با هم نداشتيم، بلكه تضاد هم داشتيم. اين امر باعث شد بينندگان زيادي جذب برنامه ما شوند.
اجراي دو نفره با ساختاري كه گفتيد، پيشنهاد چه كسي بود؟
شبكه تهران با مديران و دستاندركارانش و با تعريفي كه از سوي سازمان شده بود، بايد شكل جديد و بديعي از برنامهسازي و پخش آنها را ارائه ميكرد. آقاي مفيد مدير شبكه، آقاي حسينخاني مديريت توليد و ناظر كيفي برنامههاي شبكه، آقايان فردرو و سبحاني و چند تن ديگر از همكاران را به عنوان تهيهكنندگان و كارگردانان و حقير به عنوان مجري با كمك همكارانم اين مهم انجام شد.
فكر ميكنم دورهاي كه شما به تلويزيون آمديد دوره خوبي بود. تعداد زيادي مجري به شبكههاي مختلف تلويزيون وارد شدند كه برخي از آنها توانستند تاكنون به عنوان بهترين مجريان باقي بمانند، اما اكنون ديگر آن دوره طلايي تمام شده است و مجريان بيشتر به سمت معمولي شدن حركت ميكنند. به نظر شما چرا آن دوره طلايي ديگر تكرار نشد؟
اجازه بفرماييد با شما مخالفت كنم؛ زيرا همواره رسانه تلويزيون بخصوص پس از تاسيس شبكههاي نسل دوم و نياز به مجريان توانمند بالاخص در ميان جوانان، مجريان بسيار خوبي را به خدمت گرفته است. تصور ميكنم هنوز هم ميتوان در برخي برنامههاي شبكهها نيروها و مجريان توانمندي ديد كه مورد توجه و مقبول مخاطبان هستند؛ اما در پارهاي موارد هم حقيقتا نگاه مسوولان و تصميمات مبتني بر سلايق نهچندان معقول ايشان در برخي برنامه با بهكارگيري عزيزاني به عنوان مجري حيرتآور است. اجراي برنامهاي تلويزيون داراي شان است.
يك مجري بايد از ادغام ادبيات عام و ادبيات تخصصي به گفتاري دست پيدا كند كه همه مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار كنندمتاسفانه چنين مصاديقي كه بعضا در برنامههاي تلويزيون ديده ميشوند، يادآور حكايت سلطان و بينواست. سلطان شخص بينوايي را ديد و رحمش آمد و گفت اي بنده خدا دو سه دينار زر ميخواهي يا درازگوشي يا دو سه گوسفند يا باغي يا اجراي برنامهاي تا به زحمت نيفتي و از اين وضع خلاصي يابي؟ شخص بينوا گفت زر بده تا در ميان بندم و بر دراز گوش بنشينم و گوسفندان از پيش گيرم و به باغ روم و اجرايي كنم و به دولت تو باقي عمر بياسايم و سلطان را خوش آمد و فرمود چنين كنند. واقعا در بعضي موارد چنين شائبهاي بهوجود ميآيد كه در اجرا هيچ ندارند، در اجرا طالب بسيارند.
با تجربياتي كه در اين سالها به دست آوردهايد، ديدگاه شما از رسانه موفق چيست؟
رسانهاي كه بتواند در جامعه موج ايجاد كند، رسانهاي كه بتواند اعتماد مردم را به خود جلب كند و عموم مردم باور كنند كه رسانه طرفدار آنهاست.
امروزه رسانهها با سلايق مختلف روبهرو است. آيا رسانه پرطرفداري مانند تلويزيون در يك زمان بايد پاسخگوي همه سلايق باشد و همه را راضي كند؟
اين اتفاق هيچگاه نميتواند رخ دهد و نبايد اينچنين توقعي از رسانه داشت. به همين دليل است كه تلويزيونها در سراسر دنيا شبكههاي خود را گسترش ميدهند تا بتوانند طيفهاي بيشتري از مخاطبان را جذب كنند. در كشور ما با توجه به همه مسائلي كه رسانه با آن روبهرو است بهترين راه موفقيت تلويزيون اين است كه در همه برنامهها تعادل حفظ شود. اين طور نباشد كه مثلا در دورهاي اصلا موسيقي در صدا و سيما وجود نداشته باشد و در دوره ديگر به شكل افراطي شنيده شود يا گاهي همه برنامهها جدي و خشك باشند و در زماني ديگر همه شبكهها و برنامهها بي دليل پر شوند از خنده و شوخي. در همه دورهها بايد حد تعادل حفظ شود تا مخاطب دچار چندگانگي نشود و بتواند اعتماد خود را به رسانه حفظ كند. به نظر من، هدايت فكري درست ميتواند اين تعادل را به وجود آورد. من فكر ميكنم بزرگترين آسيب را سليقهاي عمل كردن به رسانه ما وارد ميكند. مديران رسانه بايد مجري تفكرات و سياستهاي اصلي رسانه باشند، نه اين كه نوع سليقه خود را در رسانه يا حوزهاي كه تحت مديريت آنهاست، اجرا كنند. سليقه با مديريت، 2 مقوله است. اگر مديري ترجيح ميدهد در يك برنامه پربيننده و زنده خود به جاي استفاده از يك مجري خبره و آگاه از يك جوان كمسني كه در يك سريال تلويزيوني موفق ظاهر شده است استفاده كند و او را مقابل يكي از مسوولان بلندپايه كشور قرار دهد و از او بخواهد با وي كه جاي پدر بزرگ مجري جوان است به گفتگو بنشيند، مخصوصا درباره مسائل كلان جامعه نه موضوع نوجوانان، اين مديريت اعمال سليقه است كه اعتبار رسانه را هم از ميان ميبرد. من با ورود نسل جوان به رسانه مخالف نيستم، بلكه برخي از اينها مانند فرزندان من و شاگردان من هستند و خودم هم ايشان را تشويق كرده و ميكنم اما معتقدم آنها بايد پله پله پيش بيايند. آزمون و خطاها را كم كم طي كنند تا به پختگي برسند.
مجريگري يك حرفه است، اما ميبينيم سالهاست بازيگران هم به عرصه اجرا وارد شدهاند. در صورتي كه اجرا يك تخصص است و بازيگر كه براي مخاطب جذابيت دارد نميتواند اجراي قابل قبول و مناسبي داشته باشد. نظر شما چيست؟
در ميان بازيگران بويژه افرادي كه مطالعه و بيان خوبي دارد، اجراهاي قابل قبول بلكه بسيار خوبي وجود داشته و دارد كه نيازي به داوري امثال بنده ندارند؛ اما در پارهاي موارد هم بازيگران عزيزي كه در حرفه خود بسيار خوب بودهاند در اجراي برنامه تلويزيوني انصافا ضعيف و ناتوان جلوه كردهاند كه وظيفه رسانه است؛ در صورت عدم مقبوليت و توان ايشان و نزد مخاطبان صرفا به بهانه بازيگر بودن ايشان متحمل آنان نشود.
به هر حال يك فرمول ساده دارد و آن اين كه مجري برنامه بايد توان اجراي برنامه با اتكاء به اطلاعات، دانش و تخصص و تجربه خود متناسب با برنامه مربوطه را داشته باشد. سادهتر بگويم يك خلبان هم ميتواند برنامه اجرا كند، مشروط بر اين كه ويژگي ياد شده را دارا باشد و بالعكس، يك مجري هم ميتواند خلباني كند، مشروط به اين كه توان و دانش و تجربه خلبان را داشته باشد. در اين صورت اهميتي ندارد كه چه كسي چه مشاغلي دارد و چكاره است، بلكه همه حرف ما اين است كه اجرا تخصص است و مجري متخصص و صرف حرف زدن موجب نميشود كه شخصي را مجري قلمداد كنند، بلكه يكي از هنرهاي مجريان اتفاقا حرف نزدن است. بد نيست به يك نمونه خوب از اجرا كه متضمن موارد فوق است اشاره كنم. دوست عزيزم عادل فردوسيپور كه با وجود بينقص بودن وي در حيطه اجرا و تهيه برنامه 90 يا حداقل كم نقص بودن آن كه خيل عظيمي از مخاطبان بويژه جوانان وي را موفق ميدانند، اما نه خودش ميپذيرد، نه عاقلانه است كه اجراي برنامههاي غير فوتبالي يا مثلا برنامهاي مربوط به آشپزي را به وي واگذار كنند؛ چه رسد به اين كه از وي بخواهد در يك مسابقه كشتي كه هزاران نفر بيننده دارد داوري كند يا خود يكي از مسابقهدهندگان باشد.
حرف آخر؟
عام نادان پريشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهيزگار
كان به نابينايي از راه اوفتاد
و اين دو چشمش بود و در چاه اوفتاد
در اين زمينه مسووليت خواص اعم از مسوولان ارشد و مديران و متخصصان و دانايان در بهرهگيري از نيروها بخصوص مجريان متناسب با برنامههاي سازمان بسيار بيشتر از سايرين است.
وقوف مديران و همكاران عزيز رسانه بر تخصصي بودن اجراي برنامههاي تلويزيون مسلما افق روشنتري پيش روي همه خواهد گذاشت.
طاهره آشياني
راستي اين هم عکس اقاي احمد زاده در جبهه است. دومين نفر افراد نشسته
0 دیدگاه